پرخوری مار، همانا و ترکیدگی شکمش همان!
البته این اتفاق خیلی نادر است و این جانور هم بسیار بدشانس !!
ما مارهای زیادی را می شناسیم که میلیارد میلیارد می خورند و جایی شون هم نمیترکه!!
به تازگی هم که سه هزار میلیارد خوردند و هیچی شونم نشد!!
اگر این جانور مهارت بعضی ها را داشت! یا حداقل از تجربه ی پیش کسوتان استفاده می کرد!
یا در محضر بزرگان یک دوره دیده بود ؛ حال و روزش این نبود !!
امان از خامی !!!
مکالمهاى بین لئوناردو باف و دالایىلاما
لئوناردو باف یک پژوهشگر دینى معروف در برزیل است. متن زیر، نوشته اوست:
در میزگردى که درباره «دین و آزادى» برپا شده بود و دالایىلاما هم در آن حضور داشت، من با کنجکاوى،
و البته کمى بدجنسى، از او پرسیدم: عالى جناب، بهترین دین کدام است؟
با خودم فکر کردم که او لابد خواهد گفت: «بودایى» یا «ادیان شرقى که خیلى قدیمىتر از مسیحیت هستند.»
دالایىلاما کمى درنگ کرد، لبخندى زد و به چشمان من خیره شد ... و آنگاه گفت:
«بهترین دین، آن است که از شما آدم بهترى بسازد.»
من که از چنین پاسخ خردمندانهاى شرمنده شده بودم، پرسیدم:
آنچه مرا انسان بهترى مىسازد چیست؟
او پاسخ داد:
«هر چیز که شما را دلرحمتر، فهمیدهتر، مستقلتر، بىطرفتر، بامحبتتر، انساندوستتر، با مسئولیتتر و اخلاقىتر سازد.
دینى که این کار را براى شما بکند، بهترین دین است»
من لحظهاى ساکت ماندم و به حرفهاى خردمندانه او اندیشیدم. به نظر من پیامى که در پشت حرفهاى او قرار دارد چنین است:
دوست من!
این که تو به چه دینى اعتقاد دارى و یا این که اصلاً به هیچ دینى اعتقاد ندارى، براى من اهمیت ندارد. آنچه براى من اهمیت دارد، رفتار تو در خانه، در خانواده، در محل کار، در جامعه و در کلّ جهان است.
به یاد داشته باش، عالم هستى بازتاب اعمال و افکار ماست.
قانون عمل و عکسالعمل فقط منحصر به فیزیک نیست. در روابط انسانى هم صادق است.
اگر خوبى کنى، خوبى مىبینى.
و اگر بدى کنى، بدى.
همیشه چیزهایى را به دست خواهى آورد که براى دیگران نیز همانها را آرزو کنى.
شاد بودن، هدف نیست. یک انتخاب است.
«هیچ دینى بالاتر از حقیقت وجود ندارد.»
Take>بسون
Stand up>وخیز
How much> چقزه؟
Did you take? > اسادی؟
......just now > جخ تازه
What is wrong with you > چدس
Crow>قلاغ
Fish > مای
Collect> زفت
Round > گومبلی
Ugly > اکله
Lizard> مارمالی
Like this > هنچینی
Unacceptable > نکبتی
Wood > چوق
Chicken> چوری
تنوری برافروختند آتشش همه انبوه
به آتشم سپردند چون عروسکی خمیری
کمی شکر
کمی زعفران
باقی همه داغ و خاکستر
تنور خاموش و باد در راه
کجاست گوشی که بشنود صدای گریه ام را در ته چاه !!
** ** ** ** ** **
" ای سفیدا و سیاها زندگی مال شماها
من که تو دنیا غریبم
خوش به حال آشناها "
نمی دونم این ترانه ، کی اجرا شده و یا چه کسی خونده !
هر کس خونده شاید حال امشب منو داشته ...
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
گرچه دانم که به جایی نبرد راه، غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم...
...................... حافظ
لازم است گاهی از خانه بیرون بیایی و خوب فکر کنی
ببینی باز هم میخواهی به آن خانه برگردی یا نه؟
لازم است گاهی از مسجد، کلیسا بیرون بیایی و ببینی
پشت سر اعتقادت چه می بینی ترس یا حقیقت؟
لازم است گاهی از ساختمان اداره بیرون بیایی، فکر کنی
که چه قدر شبیه آرزوهای نوجوانیت است؟
لازم است گاهی درختی، گلی را آب بدهی، حیوانی را
نوازش کنی، غذا بدهی ببینی هنوز از طبیعت چیزی در
وجودت هست یا نه؟
لازم است گاهی پای کامپیوترت نباشی، گوگل و
ایمیل و فلان را بیخیال شوی، با خانواده ات دور هم
بنشینید ، یا گوش به درد دل رفیقت بدهی و ببینی
زندگی فقط همین آهنپارهی برقی است یا نه؟
لازم است گاهی بخشی از حقوقت را بدهی به یک
انسان محتاج تا ببینی در تقسیم عشق در نهایت تو
برنده ای یا بازنده؟
لازم است گاهی عیسی باشی، ایوب باشی، انسان
باشی ببینی میشود یا نه؟
و بالاخره لازمست گاهی از خود بیرون آمده و
از فاصله ای دورتر به خودت بنگری و از خود بپرسی که
سالها سپری شد تا آن شوم که اکنون هستم
آیا ارزشش را داشت؟
*************************
پ . ن :
1- رفتن بهانه نمی خواهد
بهانه های ماندن که تمام شود کافیست
همیشه برای رفتن یک دلیل است و برای ماندن ده ها دلیل ...
برای برگشت ؟!!
نمی دونم ؛ به این یکی فکر نکرده بودم!
همیشه برگشت برام سخت بوده ...
راستش ترجیح می دهم اصلا نروم تا مجبور نشم روزی باز گردم !
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
ز بامی که برخاست مشکل نشیند
*************************
2- عزیزی که دکترای الکترونیک قبول شدی ، مبارک باشه ... خیلی برات خوشحالم ...
و بهت افتخار می کنم... شایستگی شو داشتی و داری ...
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگر
دیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار است
کوک کن ساعتِ خویش !
که مـؤذّن، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
و در آغوش سحر رفته به خواب
کوک کن ساعتِ خویش !
شاطری نیست در این شهرِ بزرگ
که سحر برخیزد
شاطران با مددِ آهن و جوشِ شیرین
دیر برمی خیزند
کوک کن ساعتِ خویش !
که سحرگاه کسی
بقچه در زیر بغل،
راهیِ حمّامی نیست
که تو از لِخ لِخِ دمپایی و تک سرفه ی او برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
رفتگر مُرده و این کوچه دگر
خالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر است
کوک کن ساعتِ خویش !
ماکیان ها همه مستِ خوابند
شهر هم . . .
خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیند
کوک کن ساعتِ خویش !
که در این شهر، دگر مستی نیست
که تو وقتِ سحر، آنگاه که از میکده برمی گردد
از صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزی
کوک کن ساعتِ خویش !
اعتباری به خروسِ سحری نیست دگر
و در این شهر سحرخیزی نیست
و سـحر نـزدیک است .....
کیوان هاشمی
* گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، دیگر نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد ماند.
* علم فیزیک دروغ میگوید!
برای دیدن، نیاز به نور نیست فقط دلیل لازم است .
* گفتم: ای جنگل پیر تازگی ها چه خبر؟
پوزخندی زد و گفت: هیچ ، کابوس تبر
* اگر کاسبی نیست که دوست بفروشد !
در عوض آنقدر دوستان کاسب هستند که تو را به پشیزی بفروشند .
* اتاقی همیشه مرتب و همه چیز سر جاش می مونه، که توش زندگی نکنی .
اگه زندگیت گاهی آشفته میشه و هیچی سر جاش نیست، بدون هنوز زندهای .
اما اگه همیشه همه چی آرومه و تو خوشحالی فکری برای خودت بکن.
* گفت: چند سال داری؟
گفتم: روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنم ، کودکی چند سالهام !
* شرط دل دادن دل گرفتن است، و گرنه یکی بی دل میشود و دیگری دو دل!
* پروانه گاهی فراموش می کند که زمانی کرم بوده است و کرم نمی داند که روزی به پروانهای زیبا بدل خواهد شد.
فراموشی و نادانی مشکل امروز ماست .
* روزانه هزاران انسان به دنیا میآیند. اما انسانیت در حال انقراض است.
* وقتی آدما میگن بارون رو دوست داریم ولی تا بارون میاد چتر باز میکنن !
میگن پرنده رو دوست داریم ولی تو قفس نگهش میدارن!
باید از دوست داشتن آدما ترسید !
* حرف هایم را تعبیر میکردی... سکوتم را تفسیر... دیروزم را فراموش... فردایم را پیشگوئی...
به نبودنم مشکوک بودی... در بودنم مردد... از هیچ ، گلایه میساختی ...از همه چیز بهانه...
من کجای این نمایش بودم؟
* پرواز کن آن گونه که می خواهی
و گرنه پروازت می دهند آن گونه که می خواهند.
خیلی از شب ها با دنیایی غم ( از هر نوعش ، غم بیماری ، از دست دادن عزیز ، معاش و ...) سرت را روی بالشت می گذاری و با گوشه ی چشم ؛ گل های قرمز ملحفه ی بالشتت را سیراب می کنی !
اما شب هایی هم هست که در پستوی دلت ؛ رنج های زمینی را بقچه می کنی و زیر سرت می گذاری !
به آسمان نگاه می کنی که شهاب ریزان می گرید و مویه می کند .
چشم دلت از این اندوه خدایی پر از درد می شود و چشم سرت پر از اشک ؛ با این که این اشک از دل خاک بیرون می آید نه از دل آسمان ؛ بهر حال اشک است و کارش شستن !
دل یا چشم فرقی نمی کند ، کافیست بشوید و پاک کند . یکی که شسته شود ؛ دیگری بیناتر خواهد شد .
طول زندگی انتها دارد و عرض آن بی منتهاست .شگفتا ، به آخر طول که می رسی تازه عرضش خودنمایی می کند ! عرض را با طول میانه ای نیست. اما با مساحت؛ به اندازه ی تاثیر تو بر وسعت زندگیست!
طبیعیست که هر آدمی بعد از مدتی زندگی با دنیا و همه ی موجوداتش وداع می کند ؛ آن چه مهم است تاثیریست که پس از رخت بستن از دنیا برجا می گذارد .
بعضی ها تاثیر چندانی ندارند و زود فراموش می شوند بعضی ها کمی دیرتر و بعضی ها هم اصلا از یاد نمی روند و اثری که از خود به جا می گذارند جاودانه است و مساحت شان به اندازه ی وسعت دنیاست . مثل آن که امشب ، امتی را یتیم کرد و با رفتنش آرامش را از زمینیان گرفت . و داغ وداعش همیشه و ابدی بر دل ها به جا ماند .
امشب آسمان خواهد گریست ، فرشتگان ضجه خواهند کرد و خدا زانوی غم به بغل خواهد گرفت .
هر سال همین موقع زمین از خجالت دهن باز می کند و آسمان مچاله می شود و هر دلی که کوره نوری در
آن سوسو می کند ؛ ناخودآگاه نا آرام خواهد شد .
..................
اگر چه امشب غم های پیشینه ام با اندوه دیرینه اش آمیخته و بغضم به ناخالصی آلوده شده اما بزرگی این اندوه خدایی را در گوشه گوشه ی دلم احساس می کنم .
این شب ها از زمین و آسمان غم می بارد .
روی هر سینه سری تکیه کند وقت وداع
تکیه گاه سر ما گوشه ی دیوار بود
رئیس جمهور: فردی که هر آنچه قبل از انتخابات گفته است را بعد از انتخابات تکذیب میکند.
تورم: عددی بیخود و چرت بوده که همچنان در ایران یک رقمی است!!!
گارانتی: یک اسم زیبا و خوش تلفظ
تحقیق: کپی-پیست کردن مقالات اینترنتی
شناسنامه یا کارت ملی: دفترچه و کارتی که یکی بدون دیگری فاقد ارزش بوده و حتما جفتش لازم است.
دانشجو: یک عده افراد همیشه معترض
رئیس: فردی که وقتی شما دیر به سر کار میروید خیلی زود میآید و زمانی که شما زود به اداره میروید یا دیر میآید و یا مرخصی است
ایرانسل: خط تلفنی است جهت مزاحمت و سر به سر گذاشتن دوست و آشنا
شهرداری: گرفتن رشوه، داشتن صدها پرژههای نیمهتمام و نصب تابلوهای روزشماری جهت افتتاح
از پذیرفتن خانمهای بد حجاب معذوریم: تابلویی که در همهجا نصب شده، جهت کرکر خنده و عوض کردن روحیهی مردم
سطل آشغال: وسیله ایست موجود در خیابانها جهت ریختن زباله در اطراف آنها
مدرک تحصیلی: کاغذی مستطیل شکل، در ابعاد مختلف که بسته به مقطع، قیمتش فرق میکند.
حراج: اصطلاحیست که در آن به قیمت اصلی کالا درصدی اضافه کرده و با ماژیک قرمز روی آن خط زده و قیمت اصلی کالا را در زیرش درج میکنند.
و غیره (و ...): نشانهای برای باوراندن این مطلب که شما بیش از آنچه تصور میکنید، میدانید.