• وبلاگ : كلك بهار
  • يادداشت : شيرين اما تلخ
  • نظرات : 11 خصوصي ، 14 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام

    خسته نباشيد

    خاطره جالبي بود

    ولي آخرش دردناك

    هوالحق

    سلام

    حضور معلما تو اين موج ستودنيست! جرئتي مي خواهد!

    ...

    چه روزگار خوشي نه؟....

    خدا رحمتشون كنه....

    التماس دعا

    سلام خانم معلم . دقت نوشته هايتنان معلم بودن شما را ثابت مي كند. ما هم جمعي داشتيم توي دبيرستان. يه جمع 7 نفره .يكي برق امير كبير قبول شد. دو تاشون مكانيك يزد. يكي شون زودي داماد شد و رفت دنبال كاسبي. يكي شون پرسنل بيمارستان شد و تو سي تي اسكن كار مي كنه . يكي شون دانشگاه آزاد خوراسگان . آخري من بودم كه برق يزد مي خوونم درست سال 83 بعد از كنكور رفتيم مشهد .و چه مشهدي بود اون سال. از اون به بعد خيلي كم همديگه رو ديديم . اين بازي روزگار بود . همه ما نوعي گرفتار خودمون شديم. همه اين 7 نفر كه براي هم ريختن يه مدرسه كافي بودن . تنها چيزي كه برامون مونده خاطره اون روز هاست كه ديكه بر نمي گرده. فقط بايد قدر كنار هم بودن رو دونست . طرف من هم بياين ياحق
    وبلاگ شخصي محمدعلي مقامي
    سلام و خسته نباشيد.
    از اينکه با محبت خود به وبلاگ من قدم رنجه فرموديد ممنونم و از اين که به علت مسافرت اضطراري به تهران،دير خدمت مي رسم عذرخواهي مي نمايم.
    مطلب اين بارتون خيلي من را تحت تاثير قرار داد.خداوند همه در گذشتگان را مشمول رحمت خود فرمايد.
    موفق باشيد.

    سلام

    خاطره تون زيبا بود ، ولي آخرش دل آدمو مي سوزوند.

    يا علي

    سلام

    خاطره ي خيلي زيبا تون رو خوندم و لذت بردم .

    در ابتداي سال جديد تحصيلي براتون آرزوي موفقيت و سلامتي ميكنم .

    موفق باشيد .

    سلام وخسته نباشيد خانوم معلم با شاگرد هاي جديد چطوريد.زندگي پر از خاطرات تلخ وشيرينه.اميدوارم خاطرات شيرين شمابيشتر باشه.موفق باشيد.

    سلام برشما

    امرتان را اطاعت كردم

    برقرار باشيد

    سلام

    اعتراف هاي جالبي بودن اولين باره كه يه معلم در مورد شيطنت هاش صحبت ميكنه پس معلم ها هم دست كمي از ما ندارن

    براي دوست عزيزتون هم طلب مغفرت ميكنم

    شاد باشين

    باي

    سلام بهار خانم

    چه بد! من دير رسيدم. چهارم شدم. همش تقصير اين خواهرمه. وقتي مطلبتون رو خوندم دو تا نظر داده بودن. خواستم نظر بدم كه خواهرم گفت مي خواد تلفن بزنه. تا رفتم و برگشتم ديدم چهارم شدم.

    خوش به حالتون چه دوستاي خوبي داشتين. منم دوستاي خوبي داشتم ولي خوب مهاجر بودن باعث مي شد که زياد با هم نباشيم و هر کدوم به يه شهري بريم و بعد از يه مدت ديگه براي هميشه از هم بي خبر بشيم.

    دنياي غريبيه. حتما خيلي براتون سخت بود که از مرگ دوست عزيزتون بنويسيد. خدا نصيب هيچ کس نکنه. خيلي سخته.

    انشاء الله شما دوازده تاي باقيمونده ساليان سال در کنار هم باشيد و با هم خوش باشيد.

    تو همون حس غريبي که هميشه با مني

    تو بهونه ي هر عاشق واسه زنده بودني

    تو اميد انتظاري تو دلاي نا اميد

    واسه ديدن ستاره تو شباي ناپديد

    چه غريبونه گذشتن جمعه هاي سوت و کور

    هنوز اما نرسيدي اي تجلّي ظهور

    شعر قشنگي رو انتخاب كردي

    موفق باشي

    پاسخ

    سلام دوست من ؛ نافذ را حساب نكن چون اون قبلا نوشته و از دور خارج شده . شما دومين نفري هستيد كه دعوت ميشيد . ممنونم و بسيار خرسند . رسما خدمت مي رسم .

    سلام ، خانم بهار.

    خيلي خوشحال شدم وقتي شما را شناختم، راستي من هم شما را تاكنون ديده ام يا خير؟

    موفق باشيد.

    سلام خواهر بزرگوارم

    بسيار زيبا و خواندني بود

    پس معلومه كه خانم معلم‏ها هم شيطون بودن

    موفق باشيد

    پاسخ

    سلام بر شما؛ هر انسان سالمي حتما بازيگوشي را داراست فقط ميزانش متفاوت است. با آرزوي سلامتي و طول عمر براي شما .
    + خواهرزاده! 

    سلام ...

    خاطره ي ماست ماليه !!! قشنگي بود...

    براي خانم مژگان و دخترشون طلب مغفرت مي كنيم و براي باقيات گروه شما طلب عاقبت به خيري ...

    از آدم ها فقط خاطره هست كه مي مونه ، خاطره ي خوبي براي هم باشيم ... ياحق!

    ------------------------------------------------

    (من و خاطراتم ... !!! )

    پاسخ

    سلام خاله ؛ منم براي شما و همه ي خانواده تون آرزوي سلامتي و موفقيت مي كنم . فكر كنم اولين و آخرين نظر مال خودت باشه و به خاطر انتخاب نفرات بعدي هيشكي نظري نده .ممنونم كه اومدي.