هدف ؛ وسیله را توجیه می کند یا وسیله هدف را ؟
نقش ها و هدف ها به زندگی رنگ می دهند یا وسیله ها ؟ بعد از این همه سال راه را گم کرده ام
هر چه می بینم و می شنوم بهانه است نه مقصود
ابزاری برای زندگی بهتر یا زندگی برای ابزاری برتر ؟
نقش همراه و هم نفس کجای این قاموس نوشته شده ؟ نقش ها را کجا باید جست ؟
ضربه های محکم انگشتانم بر دکمه های کیبورد ضرب خشونت می آفرینند ؛ گویی می خواهند
آهنگ خشم بنوازند و انتقام از فریادی بگیرند که جرات برخاستن از گلو را ندارد
خواستم ننویسم اما نشد
توان از پند و اندرز گرفته شده و منبر حوصله ی وعظ و موعظه ندارد
آمده بودم از سایه ی توت و چتر پهن برگ های سبز گردوهای وسط باغ و بوی معطر پونه های وحشی و آواز قورباغه های مرغزار ؛ از طلوع خورشید تا غروب آفتاب ، از نم نم بارون تا شرشر ناودون ، از گرمای دلچسب مرداد تا برف خاطره انگیز دی ماه بنویسم
آمده بودم تا با کلمات در هم ریخته ی رعد و برق ، سرد و گرم ، تلخ و شیرین ، سیاه و سفید ، سرخ و سبز ، بهار را رنگین کنم اما سر از واژه های نامانوسی در آوردم که شهامت ساختن تک جمله ای با آن ها را ندارم
روان گردان ... کاتالیزور ... تسهیل کننده ... کارچاق کن ... ابزار ... وسیله