آن زمان ، از شاخسار ترد سیب نو بهار مهر و شادی می دمید .از زمین زنده ، آوند گیاه خون گرم زندگانی می مکید ....این زمان ، از راه می آید بهار ،خسته گام و نیمرنگ و ناشناس .من ندانم باز هم باید گشود دست ها را از پی حمد و سپاس ؟"فرخ تمیمی"