سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یکی میگه «شب تموم شده »
دیگری میگه « صبح اومده »

من که متوجه رفتن اون و اومدن این نشدم ؟!
به گمونم شب و روز همرنگ شدند! یا من کور رنگی دارم !!!

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
گرچه دانم که به جایی نبرد راه، غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم...

...................... حافظ

نوشته شده در  چهارشنبه 88/12/19ساعت  11:37 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :