سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دیروز حوزه ی علمیه قم به خاطر اهانت به یک تصویر تعطیل شد!
.................................
چرا برای اعتراض کردن تعطیل می کنیم ؟!
چرا چند ساعت بیشتر کار و تلاش نمی کنیم ؟
چرا اعتراض باید بر مبنای کم کاری باشه نه پرکاری ؟
چرا
صورت با ارزش تر از سیرت است ؟
جرم اهانت به تصویر ؛ سنگین تر از زیر پا گذاشتن طریقت است ؟
چرا
از علی فرق شکافته می بینیم!
از فاطمه پهلوی شکسته !
از حسن جام زهر !
از حسین لب تشنه و گلوی بریده !
از ابوالفضل دست های قطع شده !
از رقیه صورت سرخ شده !
از زینب ؛ چشم خونبار و البته صبر !!!
.......................

«و عبادا لرّحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛ بندگان خاصّ خدای رحمان،آنهایی هستند که با آرامش و بدون تکبّر روی زمین حرکت می‌کنند و آن گاه که جاهلان و افراد ناآگاه آنان را مورد خطاب مسخره آمیزقرار می‌دهند،به آنها سلام می‌گویند و با بی‌اعتنایی و بزرگواری به راه خود ادامه می‌دهند».(سوره فرقان،آیه 63)


در تاریخ اسلام روایت های زیادی مبنی بر اهانت به ائمه و اولیای اسلام را بارها و بارها شنیده ایم از خاکروبه ریختن بر سر پیامبر ( ص) و  اهانت به علی (ع) گرفته تا استهزا مالک اشتر در بازار ! 

مالک اشتر لباس ساده‌ای از کرباس به تن و از همان کرباس عمامه‌ای به سر داشت.یکی از بازاریان سبک سر ظاهر بین،که عقل او فقط در چشمش بود جلوه مغازه خود نشسته بود و از فرهنگ مناسبی برخوردار نبود،به منظور استهزاء و دست انداختن،یک شاخه سبزی را به سوی مالک پرتاب نمود،وی در حالی که ناراحت شده بود،به یاد آیه قرآن افتاد،که می‌فرماید:«و عبادالرّحمن الذین یمشون علی الارض هونا و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛بندگان خاصّ خدای رحمان،آنهایی هستند که با آرامش و بدون تکبّر روی زمین حرکت می‌کنند و آن گاه که جاهلان و افراد ناآگاه آنان را مورد خطاب مسخره آمیزقرار می‌دهند،به آنها سلام می‌گویند و با بی‌اعتنایی و بزرگواری به راه خود ادامه می‌دهند».(سوره فرقان،آیه 63)

بدین جهت مالک،حلم و خویشتن داری ورزید و بدون عکس العملی به راه خود ادامه داد.

یکی از بازاریان، که مالک را می شناخت،با مشاهده آن صحنه به مرد مسخره کننده گفت:وای به حال تو،آیا می‌دانستی این چه کسی بود،که به او اهانت کردی؟!

مرد اهانت کننده وقتی اظهار بی‌اطلاعی کرد،همسایه او گفت:این مالک اشتر،صحابی بزرگ امیرالمؤمنین(ع) و فرمانده کل قوای نظامی او بود.

مرد اهانت کننده وقتی متوجه شد به چه کسی اهانت روا داشته،سخت مضطرب و پریشان شد و با عجله به جست و جوی مالک اشتر پرداخت،تا هر طور شده از او عذر خواهی کند و خطای خود را جبران نماید.

بالاخره مرد،مالک را در مسجدی یافت در حالی که مشغول نماز بود،با هراس اندکی صبر کرد تا نماز مالک تمام شد و آن گاه خود را روی پای وی انداخت تا با عذرخواهی پای او را ببوسد!ولی مالک او را از این کار بازداشت و در جواب مرد، که می‌گفت من تو را نمی‌شناختم و اکنون از خطای اهانت آمیز خویش عذر می‌خواهم،گفت:به خدا سوگند،من به مسجد آمدم که برای تو دعا کنم تا خداوند از جرم و خطای تو در گذرد.


نوشته شده در  یکشنبه 88/9/22ساعت  1:12 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :