سفارش تبلیغ
صبا ویژن


هر سال این روز برایم بهانه ای بوده تا عشقی دیرینه را ابراز کنم .
امسال چهار پیمانه برنج با یک چهارم قالب کره ؛ چرب شد و اجاق عشق شعله کشید و ته دیگ مهربانی ها سوخت .
باد مخالفی در مطبخ پیچید ؛ دود و خاکستر قهر همه جا را پوشاند ...
... غبار کار از رو نگرفته ؛ دود و دم مطبخ راه نفس را تنگ کرد و بسته ی کادو پیچ شده ای؛ کنج نشین شد ...

ولنتاین بهانه ای است برای نوازش عشقی که همواره مظلوم واقع شده و بین خراوار ها کار و مشغله و روزمرگی  گم و گور (مدفون) می شود.
عشق عشق است بهانه نمی خواهد ایرانی و خارجی هم ندارد اگر خوب دم بکشد طعمش دلچسب و گوار خواهد بود ...
وقتی میان غم نان و چرخ زندگی و دستار مطبخ اسیر می شوی برای آن گوشه ای از دلت که از رونمایی اش شرم داری جایی نمی ماند و همواره  مترصد بهانه ای برای پرده برداری از نهان خانه ی دلت خواهی بود .

به قول قدیمی ها که هنوز هم دود از آن ها بر می خیزد ؛ " گشنگی نکشیدی که عاشقی از یادت بره " اکنون به جدّ باید به آن ها بگویم که ؛ چنان غرق سیر کردن شکم شده ایم که عاشقی از یادمان رفته و جایگاهی برای عشق و دوست داشتن و بالاتر از آن ؛ اظهارش باقی نمانده است .

چشم ها از غبار کار و مشقّت معیشت تار شده و مهلت دیدار از رخ یار گرفته اند ؛ انگار خاک بر چشم داریم و جز نور مصنوعی تلویزیون ؛ فروغ دیگری در نظرمان جلوه نمی کند ....................
با این اوصاف چه بهانه ای بهتر از یک روز خارجی ؛ برای اظهار یک عشق داخلی و قلبی ؟!!


... امروز ظهر نسیم گرم آشتی از شرق مهربانی وزید و خاکستر قهر را با خود به غرب فراموشی برد و بسته ی کادو پیچ شده را از کنج عزلت بیرون کشاند و ... 

« آفتاب مهربانی سایه ی تو بر سر من...»

پ . ن.
برای فریضه ی مهم «خانه تکانی» به مرخصی اجباری می روم ... !!! التماس دعا

تا 21/12/87 (‏تولد کلک خیال انگیزم ) خدانگهدار ...

 


نوشته شده در  شنبه 87/11/26ساعت  12:9 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :