مادر!
واژه ای که هرگز نتوانستم توصیفش کنم .... هرگز...
تا در بطن دریایش غوطه ور نشدم نشناختمش ! همان گونه که بغض های گاه و بی گاهم را نشناختم
فقط آنقدر او را شناختم که در سایه های افتاده به کلامش، به دنبال جای پای خدا باشم .
مادر زمینی نیست ؛ ولی به سختی کوه است .
آسمانی نیست ؛ اما وسعت دلش تا آسمان کشیده شده است .
از جنس خورشید نیست ؛ ولی گرمای عطوفتش بی انتهاست .
صبور و بی ادعاست ...
.........
.....
...
.
خودم مادرم ؛ اما هنوز نمی دانم که چرا دیواره ی دل مادر ، آن همه ترک دارد ؟؟!!!!!
نمی دانم گاهی از زندگی تحت چه عنوانی یاد کنم ؛ مغزی شیرین در پوسته ای سخت؟ یا مغزی تلخ در پوستی کاغذی ؟
نوشته شده در پنج شنبه 87/7/18ساعت 12:37 صبح  توسط بهار
نظرات دیگران()
لیست کل یادداشت های این وبلاگ