سفارش تبلیغ
صبا ویژن


السلام علیک یا
مولانا


تاب آمدنم نیست

سلام
چند روز گذشته را مهمان هشتمین اختر تابناک آسمان امامت بودم و البته دعاگوی همه ی شما عزیزان .
برای معامله نرفته بودم ( تبادل دعا و اجابت نیاز ) فقط نگاه مهربانش را تمنا کردم همین که مرا به میهمانی بارگاه ملکوتی اش دعوت کرده بود جای خرسندی بسیار بود آن قدر که قفس شکسته ی تن ؛ یارای تحمل پرنده ی جان را نداشت.
به پاس منتی که بر سرم نهاده بود ؛ تمام کسانی که دوست شون دارم (‌چه حقیقی و چه مجازی ) را نیز در این ضیافت سهیم کردم بعضی ها را با آوردن نام خودشون یا وبلاگشون ، برخی را با ارسال یک پیامک ،عده ای را هم با تلفن ؛ خلاصه  تلاش کردم که دل شون را راهی جاده ی عشق کنم و جام مملو از اشک چشمم را پشت دل هایی ریختم که زائر جاده ی عشق شدند ؛ نه به منظور تعجیل در بازگشت بلکه به جهت روشنایی و گشایش در امور . 

امید است که توانسته باشم حق محبت و لطف مولا را ادا کرده باشم ، او که غریبانه مرا در قربت منزلش جای داد و جام وجودم را از عشقش لبریز کرد ...

فقط خواستم بگم به یادتون بودم و برای همه دعا کردم ( مطمئن باشید که هیچ کس از خاطرم محو نشد )

 


نوشته شده در  جمعه 87/4/7ساعت  10:2 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :