واقعيت هاي تلخي است كه در جوامعي مثل جامعه ما وجود دارد همچنان. اما من شعر شاملو را برايتان ميگذارم اينجا. تا دلمان را خوش كنيم كه حداقل در شعر، همه چيز خوب است:
شما که به وجود آورده ايد ساليان را
قرون را
و مرداني زائيده ايد که نوشته اند بر چوبه ي دارهايادگارهاو تاريخ بزرگ آينده را با اميد
در بطن کوچک خود پرورده ايدشما که عشق تان زندگي ست
شما که خشم تان مرگ ستشما که سوزانده ايد جرقه ي بوسه را
بر خاکستر تشنه ي لب هاو به ما آموخته ايد تحمل و قدرت را در شکنجه هاو در تعب هاو در انديشه ي شما ست / مردي که زورقش را مي راندبر آب هاي دوردست
شما که زيباييد تا مردان
زيبايي را بستايندو هر مردي که به راهي مي شتابد
جادوي لبخندي از شماستو هر مرد در آزادگي خويش/ به زنجير زرين عشقي ست پاي بستعشق تان را به ما بدهيد/ شما که عشق تان زندگيستو خشم تان را به دشمنان ما/ شما که خشم تان مرگ است