سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

زن عشق می کارد و کینه درو می کند.

دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.


می تواند تنها یک همسر داشته باشد

و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی!

برای ازدواجش (در هر سنی) اجازه ولی لازم است

و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ...

در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ...

او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی!

او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ...

او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ...

او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ...

او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ...؟

و هر روز او متولد می شود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛ پیر می شود و می میرد ...

و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کند

چرا که در چین و شیارهای صورت مردش ؛ به جای گذشت، زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند !

و در قدم های لرزان مردش ؛
گام های شتابزده جوانی برای رفتن!

و درد های منقطع قلب مرد؛
سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده !

و پیری مرد ؛ رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند ...


و این ها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد ...!

 و این رنج است...


نوشته شده در  شنبه 89/4/26ساعت  2:21 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :