سفارش تبلیغ
صبا ویژن

                                        
در پاییز وقتی برگ ها تغییر رنگ می دهند و می ریزند ، توی باغ وباغچه پر می شود از برگ های رنگارنگ وقشنگ ، گوی های درخشانی را می بینی که روی شاخه های نیمه عریان درختان ،بر زیبایی خود می بالند و از آن بالا ریختن برگ ها را نظاره می کنند.
 من در این فصل از دیدن درختان خرمالو سیر نمی شوم وقتی از پشت در خانه ای عبور می کنم که درخت خرمالویی از دیوار سرک کشیده است چند دقیقه ای را ، به تماشای دلبری های این گوی های رخشان ِتاج به سر سپری می کنم .همیشه آرزو داشتم که یک درخت خرمالو داشته باشم تا ساعت ها به نگاه کنم.اما حالا دیگر مردد هستم که بتوانم از دیدن شاخه های خرمالو لذتی ببرم چون دیدن خرمالو مرا به یاد اشک های معصومانه ی دختران 8یا 9 ساله ای می اندازد که زیر چنگال پلیدترین مردان روز گار، تلخ ترین خاطره ی زندگی شان را تجربه کردند ، و چه تجربه ی دردناکی!!! چرا باید از یک حس طبیعی و خدادادی چنین خاطره ی تلخ و ناگواری برایشان به جا بماند چرا چیزی که برای دختران و خواهران خود نمی پسندیم برای دیگران رقم می زنیم ؟
چند شب پیش خبرنگار یکی از شبکه های خبری، نظر مردم را در مورد مجازات مجرمین باغ خرمالو جویا می شد ، همه معتقد بودند که خاطیان باید اعدام شوند. وقتی متوجه شدم که درختان آن باغ شاهد صحنه های دردناک و ناگوار بودند از انسان بودنم شرمگین شدم .
هیچ کس ناله ی شاخه ها را که با ضجه های معصومانه ی دخترکان هم نوا شده بود، نشنید. هیچکس عرق شرم را بر رخسار نارنجی خرمالو ها ندید.
وای برما که یک نیاز ساده ی بشری را به لجن می کشیم وای برما که در ارضا این نیاز به خطا می رویم اصلا این نیاز چقدر حیاتی است که برای پاسخ به آن باید به عملی غیر انسانی دست بزنیم ؟؟؟
شاید نوشتن این مطلب در وبلاگ یک زن کمی کراهت آور باشد اما بیمی از قضاوت و اندیشه ی دیگران ندارم.
مسائل سکس برای جوانان ایرانی تبدیل شده به یک عقده و در مواردی فراتر به یک بیماری لا علاج .
نمی دانند که چگونه می شود با حفظ سلامتی اخلاقی و جسمی به این نیاز طبیعی پاسخ داد این موضوع آن قدر وسوسه انگیز است که همه جا رنگ و بوی آْن را می بینیم ، در دنیای بی حد و مرز اینترنت !!!!! وحتی در پیام های کوتاه تلفن های همراه !!!! (جوک های مبتذل ) نمی دانم  همان حکایت وصف العیش نصف العیش است ؟؟؟!!!!!!!!
چند سال پیش بخشی از خطوط اینترنت رابه طور رایگان در اختیار استادان دانشگاه ها قرار دادند تا برای تحقیق و پژوهش از آن استفاده کنند و بدون این که آن ها متوجه شوند میزان استفاده ی به جا و نا بجای آن ها از اینترنت را مورد بررسی قرار دادند، نود درصدِ استادان از این امکان رایگان ، برای سرچ و جستجوی مسائل غیر اخلاقی استفاده کردند. (‏این هم از قشر تحصیل کرده ی ما !!!! ) حالا تعمیم بدهیم به مردم عامی، به جوانانی که این گونه مسائل برای آن ها جذاب تر است و...
بگذارید یک آمار مستند از سرچ کردن کلمه ی سکس (‏فقط کلمه ی سکس ) به شما بدهم،یک واقعیت تلخ و باور نکردنی!!!!!!
طرفداران کلمه ی سکس در اینترنت در بین کشور های جهان به ترتیب اولویت عبارتند از  کشورهای: پاکستان ، مصر ‍، ویتنام ، ایران ، مراکش ، هند ، اندونزی، عربستان ،ترکیه،فیلیپین .
خوب نگاه کن چند تا کشور مسلمان می بینی ؟!!! وچند تا کشور توسعه یافته و چند تا در حال توسعه ؟؟؟!!!!
کشور هند با جمعیتی چند برابر کشور ما در رده ی بعد از ما قرار گرفته است .
حالا می خواهیداین آمار را جزیی تر کنم ؟ ده شهر اول ایران در سرچ کردن این کلمه در اینترنت : اردبیل ، ایلام ، زابل ،زنجان ، کرمان ، بابل، قم!!!!!!!، یزد و اراک .
ببینید اثری از شهر های بزرگ مثل تهران ، اصفهان ، مشهد ، شیراز نیست (‏ همانطور که گفتم این آمار مستند هستند )
 من آمار دیگری از جستجوی کلمات مبتذلتر هم دارم : ایران ، نیوزلند ، آفریقای جنوبی ، استرالیا، انگلیس، هند ، کانادا ، ایرلند ، آمریکا، ...
هان این دفعه خوشحال باشیم چون بالاخره آمریکای جهانخوار هم توی لیست قرار گرفته و صد البته رتبه ی ما نیز بالا تر شده است !!
بالاخره کشور ما که یک کشور اسلامی است و می خواهد اسلام را به همه معرفی کند باید در رتبه های ممتاز قرار داشته باشد نه؟؟؟!!!!!!
اگر روح دین در وجود ماست چرا باید ملت ما روی این موضوع آن قدر حریص باشندکه برای ارضا این غریزه دست به هر کار نفرت انگیزی بزنند؟ حتی تجاوز به دختران کوچک !!!!!
همه ی ما می دانیم که ماجرای باغ خرمالو اولین و آخرین جنایت نبوده و نیست پس باید علت درد را جستجو و درمان را شروع  کرد. 
چرا این حس طبیعی معظلی به این بزرگی شده است؟ عدم آموزش صحیح ؟ یا منع از آ ن ؟ البته در این شکی نیست که آدمیزاد از هر چه منع شد به همان گرایش پیدا می کند .
نمی دانم اشکال کار کجاست چون کارشناس این موضوع نیستم ولی این را می دانم که اگر چاره ای نیاندیشیم امنیتی برای بچه هایمان نخواهد ماند .
تنها چیزی که می دانم این است که ایران درچرخه ی یک دگردیسی قرار دارد، در جریان تند یک بحران وما نباید منتظر باشیم که دیگران برای ما چاره اندیشی کنندو ما را از این بحران نجات دهد .
 حتما باید برای ما اتفاقی مشابه این اتفاق بیفتد تا به فکر چاره باشیم؟ یا همین که برای هم نوع ما این اتفاق افتاده اکتفا می کند ؟؟؟
بیایید همه با هم چراغ برداریم به دنبال امنیت بگردیم در روشنایی هاست که گمشده ها نمایان می گردند .


نوشته شده در  یکشنبه 86/3/6ساعت  8:57 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :