سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن جایی که جان انسان ارزش ندارد حقوقش چه ارزشی دارد؟
گوش اگر گوش تو وناله اگر ناله من ، آن چه هرگز به جایی نرسد فریاد است
این چند روز می شد مطالب زیادی نوشت تا خیلی به روز بشی!!! اما چه فایده !!!
می شد راجع به تب بنزین والتهابی که به وجود آورده ،یا درارتباط با نگرانی هایی که در چشم مردم موج می زد و نا امیدی نسبت به فردا نوشت وتفصیل کرد.
 ویا نه، از پیش نویس قطعنامه سوم انگلیس نوشت که اگرتصویب شود وارتباط ما با آب های جهانی قطع شود چه خواهد شد؟ شاید اخذِ تصمیم سهمیه بندی بنزین پیش لرزه های همین قطعنامه است ؟
 یا ازعدم اعلام نتیجه ی بررسی های قوه ی قضاییه در ارتباط با میزان دارایی مقامات، قبل و بعداز انتصاب آن ها نوشت ، که همه ی این اموال، ارث و میراث پدری آن ست که قبل از انتصاب هم همین اندازه بوده و مربوط به تصدی شان در امور نمی باشد.!!!  
بله راجع به خیلی مسائل روز می توان نوشت اما چه فرقی می کند که بنویسی یا نه ،اعتراض بکنی یا نه؟ کی اهمیت می دهد؟ اصلا چه اهمیتی دارد که مردم وقت شان ، فکرشان ، زندگی شان، آینده شان ، به مخاطره بیفتد؟
تا حالا همه ی فکر و ذکر ملت شده بود پر کردن شکمشان که از این به بعد، پر کردن باک اتومبیل شان راهم به آن اضافه کنید . حساب کنید چند ساعت از عمر گرانبهای مردم درانواع صف ها تلف شده است، راستی قبلا در صفوف شیر وروغن و پنیرو برنج و ... زنبیل می گذاشتند حالا در صف های بنزین چی باید گذاشت تا نوبت مان حفظ شود؟!!!
کمی در یک فضای آرام با خود بیاندیشید؛ زشت نیست؟ حیف ما نیست؟ ببینید تن به چه کارهایی دادند؟ توی سر ومغز هم زدن ، با هم نزاع کردن وپمپ بنزین به آتش کشیدن، شیشه های مغازه ها را شکستن، برای چی؟ برای دست یابی به روزمره ترین احتیاج انسانی
 ببینید تصمیمات بخردانه یا نا بخردانه ی، عده ای مردم را چگونه نسبت به گذران زندگی حریص کرده است؟همیشه سهمیه بندی کالاها، حرص و ولع را افزایش  داده است .
حالااگرمن بگویم چه ارزشی برای ما و حرف ما قائلند گزاف نگفته ام .  
  اصلا مردم کی اند یک سری مستمسک ، عروسک های خیمه شب بازی و....عصبانی نشوید دلیل دارم
می گویم ما مستمسکیم بله ،امروز در محافل عمومی و پشت تریبون ها داد میزنند که اگر امور را در دست بگیرم در آمد نفت را به خانه های مردم خواهم آورد  اما بعد از گذشت دوسال و اندی می بینید که دومین کشور تولید کننده ی نفت اپک ، بدون این که همه ی جوانب را در نظر بگیرد بنزین را سهمیه بندی می کند .
می گویم ما عروسک های خیمه شب بازی هستیم، بله یک روز صبح آقایی از خواب بیدار می شود و یک خواب می بیند و ایده می گیرد و برای مردم کلیپ درست می کند و فردا یک کس دیگر با خوابی دیگر این کلیپ را نقض و یک کلیپ دیگر جایگزینش می کند( مثال زیاد است فقط کمی دقت لازم است )
عروسکیم؛ چون وقتی منافع عده ای به خطر می افتد مردم را به کمک می طلبند مردم به یاری شان می شتابند وبا حضورشان در تمامی صحنه ها از آنها حمایت می کنند اما به محض این که همین مردم برای احقاق ِ حقوق ِ طبیعی خود اعتراض می کنند، اخلالگران نظم عمومی لقب می گیرند.!!!!
هرزگاهی قوه ی قضاییه تصمیم می گیرد به امور دارایی دولتمردان رسیدگی کند اما بوی خوش آن!، مانع از اطلاع رسانی، به مردم می شود ، حداقل حد ومرزی برای دارایی نفرات بعدی در قبل و بعد از اتنصاب ِدوره های بعدی تعیین کنید .( چندمحاسبه ساده ی ریاضی کافی است )
آیا تصمیم گیرندگان ما تخصص و احاطه ی کامل به مسائل را دارند؟ آیا به عواقب تصمیم شان کاملا واقفند ؟ آیا می شود دوباره اعتماد کرد؟ یا باید تا لحظه مرگ کلاه خود را دودستی بچسبیم تا باد نبرد؟ تا کی این کشور بر اساس آزمایش و خطا باید اداره شود ؟ مردم تا کی می توانند فشار ناشی ازتصمیمات نا به هنگام رابا گوشت وپوست خود تحمل کنند ؟ اصلا فکر کنم ما عادت کردیم که برای اجرای هرقانونی ، متحیرومتعجب شویم.

 وقتی چند شب پیش بنزین سهمیه بندی شد یادم آمد به اوائل انقلاب که همه چیز سهمیه بندی و کوپنی شده بود حتی استکان ونعلبکی!!!!
 دلم برای نسل خودم سوخت واقعا چه نسل سوخته ای !!! نه سالم بود انقلاب شد چند سال بعد جنگ شد و بیشتر کلاس های فیزیک و ریاضی ما در مسیر رقتن به پناهگاه و برگشتن از آن طی شد چقدر هر روز مدارس به دلیل تشیع پیکرهای پاک جوانان غیورایرانی تعطیل شد ؛ بعد دوره ی سازندگی و بازسازی وبه همین ترتیب.....
 همه ی جوانی ما به تشویش و تردید گذشت همیشه فکرمی کردیم فردا حتما بهتر خواهد بود .
دیگر از تشویش و نگرانی متنفرم ،من به دنبال روزنه ای از نور برای فردای بچه هایم هستم .
گوشم از توکل وصبرو فی سبیل الله و ... پر است نمی خواهم بگویم که توکل نکردیم که شاید توکل و صبوریمان ازحد گذشته؛ که در جواب آن همه توکل و صبوری ورعایت وضعیت حساس کشور در هر زمان ، انتظار این همه رنگ های ملون را نداشتیم. اگر شهدا زنده بودند آن ها هم  قطعا معترض می شدند.
 فکر می کنم سیاه لشکرانی هستیم که ناگزیریم با هنرپیشه هایی نه چندان متبحر بمانیم تا فیلمشان به ثمر برسد.(به صلاحدید آنان ، گاهی در صحنه و گاهی در منزل !!!)
جامعه ای که قصد پروازبه نقطه ی تعالی را دارد باید به افرادش محترمانه و بی منت بال عطا کند و به خواسته هاوعقاید به حقشان احترام بگذارد و اگر چنین نباشد از درون فرو خواهد پاشید.


نوشته شده در  شنبه 86/4/9ساعت  6:0 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :