سفارش تبلیغ
صبا ویژن

وقتی پس از مدت ها دوری به زادگاهت بر می گردی و به محله های قدیمی شهر سر میزنی تازه متوجه میشی چقدر همه چی تغییر کرده ( مثل اینایی که بعد از سی سال به ایران بر می گردند و همه چیز براشون تازگی داره !!) مثل الان من .
بعد از مدت ها امروز فرصتی دست داد تا به لینک هام سری بزنم .
جالب بود ...
بعضی ها ساعت وبلاگ شون متوقف شده بود و مدت هاست که به روز نکرده بودند.
بعضی ها آدرس شون را عوض کردند و خبر نداده بودند.
عده ای هم صاحب خونه جوابشون کرده بود .
تعدادی هم بی خبر و بی نام نشون رفته بودند .
عده ای را هم دیگه نمی شناسم ؛ آدرس درسته ، اما اهل خونه غریبه است .
چندتایی عنوان وبلاگ شون عوض شده بود و چندتایی هم نویسنده اش تغییر کرده بود .
قالب ها تازه شده بود یا نگارش ها عوض شده بود .
بعضی ها هم به روزند خوب می نویسند اما نمی دونم چطوری سر از لینکستان من در آوردند !!( کی و کجا و برای چی لینک شون کردم یادم نمیاد )
عده ای هم می نویسند اما رمزدار ... ما هم که نامحرم !!!
یه عزیزایی هم رفتند و پشت سرشونم نگاه نکردند . (چقدرازشون دلگیرم )
انگشت شماری هم بودند که علیرغم میل باطنی شون مجبور شدند که بار سفر ببندند و از این دیار مجازی برند ( مثل زینب نازنین و جواد عزیز )... دلم براشون تنگ شده .
یه بی معرفتی هم هست ؛ اما می خواهد که نباشه . چه جوری می تونه ، نمی دونم ! ( همیشه می گفت محتاج مادرانه هاتم ... دیگه دعاش نمی کنم !)

چیز عجیبی نیست همیشه برای پذیرش تغییرات آماده ام .
بنویسند ، ننویسند ، برند ، بمونند ، برند و آدرس نذارند ... برند و آدرس بذارند ... بی نام بنویسند ، با نام بنویسند ، باشند ، نباشند ، می خواهد که نباشند و...
اینا یعنی آزادی ، کلمه ای که شدیدا به آن معتقدم ...
خیلی خودمانی بگم ؛ هر کس ، هر جور راحته...


اینا را گفتم تا بگم فرصتی شد دستی به لینک هام بکشم و گرد گیری کنم .
آدرس ها را تجدید کردم ، عناوین وبلاگ ها را تغییر دادم و در پاره ای موارد حذف کردم.
از حضور همه شون عذر میخوام.
یادها و خاطره ها ماندگارند.


نوشته شده در  چهارشنبه 91/3/3ساعت  11:3 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :