سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن. پسر کوچولو یه سری تیله داشت و دختر کوچولو چندتایی شیرینی با خودش داشت.
پسرک به دخترک گفت من همه تیله هامو بهت میدم؛ تو همه شیرینیاتو به من بده. دختر کوچولو قبول کرد.
پسر کوچولو بزرگترین و قشنگترین تیله رو یواشکی واسه خودش کنار گذاشت و بقیه رو به دختر کوچولو داد.

اما دختر کوچولو همون جوری که قول داده بود تمام شیرینیاشو به پسرک داد.
همون شب دختر کوچولو با ارامش تمام خوابید
و خوابش برد.
ولی پسر کوچولو نمی تونست بخوابه چون به این فکر می کرد ؛ همون طوری که خودش بهترین تیله اشو یواشکی پنهان کرده شاید دختر کوچولو هم مثل اون یه خورده از شیرینی هاشو قایم کرده و همه شیرینی ها رو بهش نداده!

نتیجه اخلاقی داستان

عذاب وجدان همیشه مال کسی است که صادق نیست
آرامش مال کسی است که صادق است
لذت دنیا مال کسی نیست که با آدم صادق زندگی می کند
آرامش دنیا مال اون کسی است که با وجدان صادق زندگی می کند.

آسمان فرصت پرواز بلندیست ، ولی 

قصه اینست چه اندازه کبوتر باشی!

*  *  *   *   *   *   *   *

این روزها " ایران " کوچولوی صادق ما از شنیدن دروغ های مکرر پسرک مکار خواب از چشمش ربوده شده !

  امروزه زیادند کسانی که وجدان شون را زیر خراوارها دروغ مدفون کردند و شب ها را آسوده می خوابند تا کارخانه ی دروغ بافی شان روزها بهتر طناب بریسد !
این روزها خواص از خروسخوان تا شغال خوان مثل ریگ دروغ می گویند و آخر شب خواب نازی و نازنین و نازگل و ناز آفرین می بینند !
گوش عوام هم که به شنیدن دروغ عادت کرده و اگر روزی از تریبونی دروغی نشنوند آن روز شب نمی شود !

چه بر سرمان آمده ؟!!
انگار نه می بینیم نه می شنویم !!
مثل آدمای بی درد روی مبل لم می دهیم و کنترل تلویزیون را دست مان می گیریم و از این شبکه به آن شبکه !
از " Man O To به "Farsi 1 " ؛ از این فیلم به اون سریال !!

الان واقعا نمی دانم در این آسمان بلند کی چقدر کبوتر است ؟! ما یا اونااااااااااااااااااااااا ؟!

در ضمن اگه دیر به دیر می نویسم واسه اینه که از این همه بی فردایی و بی اعتمادی خسته و کلافه ام !
بدم میاد که بی پروا و مدام به شعورم توهین می کنند و صدام در نمیاد !
در ارتباط با هر چه می بینم و می شنوم ذهنمو را به حماقت می کشم و راه خودمو میرم !
دارم به هر قیمتی ( به هر قیمتی ) زندگی می کنم !
این بد است یا خوب ؟!
این سکوت مهر تایید است یا ... ؟
از این نوع زندگی بدم میاد !
می خوام و باید که آزاد باشم و خودم انتخاب کنم .


نوشته شده در  دوشنبه 90/4/20ساعت  9:55 صبح  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :