سفارش تبلیغ
صبا ویژن
باز پاییز قصد غروب دارد و چون هر سال چشم کم سوی انتظار در راه می ماند به امید آن که شاید فرزند بهمن پاسی از بلند ترین شب سال را چون زمان کودکی در آغوشش بیارمد.
افسوس که حصار تنگ عشق ؛ سیاهی مردمک انتظار را سفید می کند و امید دیدار را ناکام ..............
دوباره برگ های خشک غرور ؛ تن به کفش های بی رحم جبر می سپارد و خش خش اعتراض در سکوت نم خورده ی باران مهر ؛ نرم و آرام خاموش می شود.
در عمق سکوت ؛ صبوری چاره ساز نیست و زمستان سرد و سیاه روزگار سینه سوز می شود .
پاییز ؛ غزل خوان می رود و زمستان ؛ نرم نرمک سپیدی و پاکی را به ارمغان می آورد و بار دیگر حس « از نو شدن» در جان ریشه می زند.
عده ای با بهار شکفته می شوند ، گروهی با گرمی تابستان می رسند ، بعضی دل به رنگ های بی بدیل پاییز می سپارند و برخی با آهنگ نرم برف در زمستان، رقص کنان بر زمین گرم پایکوبی می کنند تا آب می شوند .

هم آنانی که دل خوش اند به شادی بلند ترین شب سال و بادام شیرین آجیل هفت مغز یلدای زندگی و سرخی هندوانه ای که بی شرط چاقو بریده اند و فال حافظی که یا امید فردایی شور انگیز را نوید می دهد یا سنگ صبورت می شود.

در واپسین روزهای هفت رنگ پاییز ؛ چشم آسمان خیس و نغمه ی خداحافظی مرطوب گشته است آخرین ضربه های ناقوس جدایی شاخه و برگ شنیده می شود و باز دل بریدن ؛ نقش خاطره می زند.

یلدایی دوباره در پیش است و با همه ی آن چه بر سرمان آورده و می آورند سنت یلدا را چون نوروز و سیزده بدر و چهارشنبه سوری با چنگ و دندان حفظ کرده و چله ی زمستان را در مجمع لب کنگره ای مسی مادر بزرگ خاطره می کنیم و به یاد انارهای سرخ زیرخاکی خانه ی پدری ؛ انار کیلویی خدا تومان می خریم و شادی را به بچه های مان هدیه می دهیم .

پ .ن : 
برف بی مهابا خود را بر زمین می کوبد و بچه ها خدا خدا می کنند تا بی وقفه ببارد و فردا تعطیل شود ! چه دنیای قشنگی دارند این شیطونا !! ( توله چی ها )

نوشته شده در  جمعه 88/9/27ساعت  2:33 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :