سفارش تبلیغ
صبا ویژن

به این داستان توجه کنید:
مدیر به منشی شرکتش میگه برای یه هفته باید بریم مسافرت ؛ آماده ی سفر شو !
منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه: عزیزم ؛من با رئیسم باید به یک سفر کاری برم ؛ در نبود من می تونی به برنامه های عقب مانده ات برسی !!


شوهره زنگ میزنه به دوست دخترش و میگه: زنم یک هفته به ماموریت کاری میره ؛‌برنامه ات را طوری تنظیم کن که بتونیم در این یک هفته با هم باشیم!


معشوقه هم که تدریس خصوصی میکرده به شاگرد کوچولوش زنگ میزنه و میگه: من تمام هفته مشغولم نمیتونم بیام!

پسره زنگ میزه به پدر بزرگش و میگه: معلمم یه هفته کامل نمیاد ؛ بیا هر روز بریم هواخوری!
پدر بزرگ ؛که اتفاقا مدیر همون شرکت هم هست به منشی زنگ میزنه و میگه مسافرت را لغو کن من با نوه ام سرگرمم.
منشی زنگ میزنه به شوهرش و میگه: ماموریت کنسل شد من دارم میام خونه!!!!


شوهر زنگ میزنه به معشوقه اش و میگه: زنم مسافرتش لغو شد نیا که متاسفانه نمیتونیم با هم باشیم ...

معشوقه زنگ میزنه به شاگردش و میگه: کارم عقب افتاد و این هفته بیکارم پس دارم میام که بریم سر درس و مشق!
پسر زنگ میزنه به پدر بزرگش و میگه: راحت باش و برو مسافرت؛ معلمم برنامه اش عوض شد و میاد!

مدیر هم دوباره گوشی را بر می داره و زنگ میزنه به منشی و میگه برنامه عوض شد حاضر شو که بریم مسافرت!!!

پ. ن

اصل ماجرا این جاست اگه دوست داشتید سری بزنید مطالب اخیرش جالب تره !!!!!!!!

راستی چند درصد از طرح ها و برنامه هایی که تصویب و اجرا و لغو میشه ؛ منوط به سازمان های غیر رسمی و ارتباطات زنجیره ای پشت پرده  است ؟... هیچی !!! اصلا ... ابدا ...!!! کی گفته ؟ 
از مواردی که هرگز  از چنین چرخه هایی تاثیر نگرفته و نخواهد گرفت می توان به سربازی یا کنکور اشاره کرد !!!
 


 


نوشته شده در  جمعه 87/9/1ساعت  10:29 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :