سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آن شب ماه شعبان نیمه شد و ماه تمام متولد و امشب ماه شعبان نیمه می شود و ماه تمام ؛ پرده می پوشد .
شهر را آذین بسته اند و امشب و فردا کسبه ی بازار با سخاوت تمام شیرینی پخش می کنند! پسرم از من می پرسد
ــــ‌ پس کی می آید ؟
و من پاسخ می دهم هر وقت که ما آماده شدیم .
ــــ‌  ما کی آماده می شویم ؟
ــــ‌  هر گاه که به قدر کافی زلال شدیم .

در نیمه تمام می شود ( رخ می نماید ) اگر ما تماما زلال شویم .

خانه ام آشفته بازاری است که تمنای میهمان دارد ! ورودی کوچه را بسته ام و در انتظار آمدنش ؛ طاق را ریسه می بندم !
عنکبوت ها جای جای دلم را حجله بسته اند و من برای آمدن عروس پروانه ها اسپند دود می کنم ! آن قدر دود اسپند و غبار غلیظ غفلت با هم آمیخته اند که خمار شده ام و آمد و شدها را نمی بینم !
چاوشی می خوانم و به پیشوازش می روم اما باز این غبار لعنتی ؛‌ مانع دیدار می شود و من ناکام از دیدنش به انتظار جمعه ای دیگر می نشینم.  

 

از صیقلی بودن آینه است که چهره در آن زیباست ؛ برکه زلال است که درختان سر به فلک کشیده در آن طنازی می کنند ؛ از صافی آسمان است که ماه زیبا در آن می درخشد و از آرامش دریا است که آسمان به راحتی در بستر آن غنوده است ...

اگر نوری در دلم نمی تابد ؛‌ گناه از خورشید نیست ؛ این سردی و تاریکی از دل من است که روزنه ای به آفتاب ندارد فقط یک پنجره کافی است تا تابش گرمابخشش را در جام دل حس کنم .


می پندارم که تمام عمر را مانند کرم کوچک ابریشم ؛  فقط قفس بافتم و در آرزوی پرواز بودم .

عید بر همه مبارک باد
پ.ن.

از این که نتونستم مدتی به همه سر بزنم عذر می خوام انشاالله اگه عمری باقی باشه جبران می کنم


نوشته شده در  شنبه 87/5/26ساعت  12:36 عصر  توسط بهار 
  نظرات دیگران()

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
بهار هفت ساله شد!
حسین پناهی
[عناوین آرشیوشده]
 
  • کلمات کلیدی :