سلام عزيز
ممنون كه شركت كردي
يا حق
سلام ..حكايت زيبايي است، از تولد تا به مرگ ...اگر درد سكوت چاه را مي دانستيم ، همه ي داغ و خاكستر آتش دنيا را به جان مي خريديم...
كاش سهممان از دنيا تنهايي و سكوت چاه نباشد ...
التماس دعاي ويژه در اين ايام مبارك.... ياحق!
مثل همه كسايي كه نظر دادن من هم نظر ميدم :شعر قشنگي بود
يه سر به وبلاگ من بزني خوشحال ميشم
اين شعر زيباي شما شيوه اي كه هخامنشيان براي اعدام مخالفانشان به كار مي بردند در ذهنم تداعي كرد خفه كردن در خاكستر و آن به اين صورت بود كه برجي پر از خاكستر و سوده زغال مهيا بود كه متهم را از بالا در آن مي انداختند و با دست و پا زدن بتدريج زير خاكستر فرو مي رفت و حفه مي شد.
پاينده باشي
سلام
خوبين؟ شاد باشين
جاي بهارك من ته چاه نيست
بخند و بخندان
شعر زيبايي بود
موفق باشي
سلام خوب هستين ببخشيد اين چند وقت نبودم وبلاگ طبيعت زنده هم به روز شد
ميگم اين شعر رو خوندم ياد اشپزخونه افتادم ها مطالب قديم رو هم مي خونم
كجاست گوشي كه بشنود صداي گريه ام را در ته چاه .
نمي دانم چه بايد بگويم احساس ميكنم بايد ده بار بخوانم و دوباره بخوانم و چيزي نگويم.
يا علي