به زبان شهرضايي (پدري پسرش (حسن) را مورد خطاب قرار داده ... )
به پدرت نگاهي بيانداز حسني
خوب چشم هايت را باز کن حسني / نگاهي به پدرت بيانداز حسني
اين سياهي که جلو چشماته / گوني ذوغال نيست بلکه پدرته
آنقدر هوا الک کرد حسني / از شکل و قيافه افتاد حسني
...
آنجا(مسجد) از دردها سوال مي کنند / در را رويت نمي بندند
قيمت طلا و خاک برابره / گدا هم آدم درست و حسابيه
آهاي حسني اگر اين چنيني بچه مني / اگر بجز خدا براي کسي سر خم کردي خري
اگر با حقه و کلک کاراتا درست کردي پسرم، و پشت به خاندانت (اجاق) کردي پسرم
در سختي ها و گرفتاري ها کمکت نمي کنم / و نانم را نيز حلالت نمي کنم