سلام ...........
حالا هم که اين بيچاره ها با دلسوزي تمام به صحنه آمده اند شما هي چوب لاي چرخشان بکنيد !
اين شعر را از وبلاگ ناظم سرا تقديمتان مي کنم ....
شاعر:سيدحسين موسوي
بره ره زاده ؛ خرزوخان منم من
که عقل کل اين سامان منم من
نخود رفع بلاي قحط نان است
سخنران بلا گردان منم من
***
شعار دست اول ميدهم من
چه غم گر بي نماز وگمرهم من
شدم دکتر بدون درس و مدرک
قبول ِ نمره ي زير دهم من
***
خدا داند که من از حزب بادم
شده پاتوق بيکاران ستادم
زماني سبزم و گه آبي ام ، چون
که در علم سياست بيسوادم
***
رياست در درونم کرده ريشه
خراب خدمتِ خلقم هميشه
مقام و پول اگر خواهي عزيزم
بچسبان عکس من را پشت شيشه
***
شدي گر ذله از دست گراني
چو خواهي بنزين پنجاه توماني
به من کن هديه تک راي طلا را
نماينده ببين شوخ و ماماني
***
صلواتي کنم تلفن و گازت
فداي آن شناسنامه نازت
کنم نذري يقينا آب و برقت
برآورده شود با من نيازت
***
برنج و گوشت و ليمو مفت گردد
لباس و کفش و آلو مفت گردد
بشارت صاحبان کله ي طاس
که کاشت مو از اين رو مفت گردد
****
ببين بي ريش و با ريش عکس دارم
گهي مداح و گه مطرب تبارم
من از بيکاري و درد جوانان
خدا داند که روز خوابي ندارم
***
خوشا آنانکه که پارتي يارشان بي
دلار و سکه کارو بارشان بي
خوشا آنان که از گردن کلفتي
گذر از کوي قانون عارشان بي
***
دلار افشان و خندان آمدم من
زماني مومن و گه مرتدم من
چو بيت المال ارث جدّ من بود
نگو پس جيب مردم را زدم من
***
خوش آن روزي شود مجلس سرايم
به پا بوس شما من با سر- آيم
که مفقودالاثر باشم چهار سال
زمان راي گيري از سر آيم
***
ستادم داده پول و وعده و شام
که گيرد از بهارستان دلم کام
برنده گر شود نام من اعلام
ديرام رام رام ، ديرام رام رام ، ديرام رام