در سکون بي سرانجامي هنوز.جنبش آغاز ميخواهد دلم.
روزگاري شد زه خود بيگانه ام.آشناي راز ميخواهد دلم.
شب نورد کوچه تنهائيم.يک جهان آواز ميخواهد دلم.
در سراب تشنه گامي سوختم.ابر باران ساز ميخواهد دلم.