• وبلاگ : كلك بهار
  • يادداشت : كوكب خانم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    جالب بود آبجي بهار
    فقط خط آخر رو که خوندم دلم خيلي گرفت ...
    + ... 
    سلام مهربان ...
    مي گويند شهدا را غسل نمي دهند بانو ...
    اجرتان کم از شهادت نيست،
    به اميد روزي که بالندگي فرزندانتان، کوله بار خستگي ها را از دوشتان بردارد ...
    به يقين کوکب خانم ها، نه فقط براي فرزندانشان، براي او که خالق کوکب ها و اطلسي هاست هم مايه فخر و مباهاتند...

    دستانتان بوسه گاه فرشتگان است بانو!
    هر چه رنج کشيده تر، خواستني تر و خريدني تر!
    مهرتان مستدام ... ياحق!

    ----
    پ.ن: شايد فکر کني زحماتت ديده نمي شود، شايد فکر کني از تو توقع دارند که اين باشي و اگر نباشي تعجب کنند!، شايد فکر کني رنجت رو تو روزمرگي هاشون فراموش مي کنن، ولي باور کن اين طور نيست، باور کن،مي دوني مشکل ما بچه ها اينه که نمي تونيم تصور کنيم، نمي تونيم، حتي براي لحظه اي هم نمي تونيم تصور کنيم که روزي نباشي، روزي "مادر" نباشه، اينقدر عزيز هستيد که حتي حاضر به تصور نبودنتون هم نيستيم و بهش فکر نمي کنيم، بناي اصلي قلب ما مادره، نباشه ميريزه، خرد ميشه و ميشکنه ... واسه همين که وقتي بحثمون به مادر ميرسه، به چيزي که هست فکر مي کنيم نه به چيزي که مي تونه نباشه!! ...
    پ.ن: گلايه داري ؟!
    پاسخ

    سلام شازده ... نه گلايه اي نيست ... از صميم دل خوشحال ميشم وقتي اونا راحت و آروم و شاد باشند ... كاش پسرم مثل تو بشه همين برام بسه ... هميشه يه دعا (شباني) براي بچه هام مي كنم و اين كه ؛ خدايا پخت و پز و شست و شو و رفت و روب شون با من ؛‏محافظت شون با تو من از عهده ي اين كار بر نميام... خدا خودش از هر حيث محافظتشون كنه ... تو را هم نيز...
    من اين جوري نيستم
    ولي انگار مردا دوست دارن كه خانمشون اين جوري باشه
    من اين جوري نيستم ولي مامانم بهم م يگه تو كي زن مي شي؟
    منظورش كدبانو بودنه
    خوب من چيكار كنم؟

    پاسخ

    هيچي عزيزم ... تو اين جوري نباش...خودت باش ... شيطون و بازيگوش ... از من مي شنوي همزمان با بچه ات بچگي كن ...
    سلام بهار
    من از تو خيلي بيشتر از اينها سراغ دارم.....تويي كه با فدا كردن روحت مثل شمع روشني بخش شبهاي تار مديران آينده ي مملكتم هستي و خواهي بود....و با صداي گرمت در ميان زاويه هاي پنهان قلب هايي با ضربانهاي سينوسي كماني از عشق را رسم كردي كه انتهايش در ابديت نور گم ميشود ...من از تو خيلي بيشتر از اينها سراغ دارم ....تويي كه از عشق مشتق گرفتي و عصاره اش را در جان انسانهاي سرگردان ريختي....من از تو خيلي بيشتر از اينها سراغ دارم....هرچند اگر حتي اينها هم نبودي بهشت به تو رشك ميبرد....يا علي
    + هميشه باراني 

    سلام گقتم همينجوري يه چيزي رو نمي نويسي يه پي نوشت توپ داره حتما

    واقعا هميني که مي گي هستي ولي از جنله اخرت خوشم نيومد