هي دست ميرود به کمرها يکي يکيوقتي که ميرسند خبرها يکي يکي
خم گشته است قد پدرها دوتا دوتاوقتي که ميرسند پسرها يکي يکي
باب نياز باب شهادت درِ بهشتروي تو باز شد همه درها يکي يکي
سردار بيسر آمدهاي تا که خم شونداز روي دارها همه سرها يکي يکي
رفتي که وا شوند پس از تو به چشم مامشتِ پُر قضا و قدرها يکي يکي
رفتي که بين مردم دنيا عوض شوددربارهي بهشت نظرها يکي يکي
در آسمان دهيم به هم ما نشانشانآنان که گم شدند سحرها يکي يکي
آنان که تا سحر به تماشاي يادشانقد راست ميکنند پدرها يکي يکيشعر قشنگيه نه؟؟