• وبلاگ : كلك بهار
  • يادداشت : واقعا اين جوريه ؟
  • نظرات : 5 خصوصي ، 6 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام . وبلاگتون قشنگ هستش /

    اميدوارم هر روز بهتر بشه و به آرزوهاتون هم برسيد .

    سلام.

    متن فوقلعاده اي بود.

    به منم سر بزن:

    ‏با كلمه ي /روزگار بهاري/ منو سرچ كن.

    شايد چيزي بالاتر از اين مرحله هم باشد. كه حتي استاد نيز نمي داند. يا مي داند و نمي گويد. چون شاگردهايش نمي توانند بفهمند. شايد هم خود استاد نمي تواند بفهمد.

    هي دست مي‌رود به کمرها يکي يکي
    وقتي که مي‌رسند خبرها يکي يکي

    خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا
    وقتي که مي‌رسند پسرها يکي يکي

    باب نياز باب شهادت درِ بهشت
    روي تو باز شد همه درها يکي يکي

    سردار بي‌سر آمده‌اي تا که خم شوند
    از روي دارها همه سرها يکي يکي

    رفتي که وا شوند پس از تو به چشم ما
    مشتِ پُر قضا و قدرها يکي يکي

    رفتي که بين مردم دنيا عوض شود
    درباره‌ي بهشت نظرها يکي يکي

    در آسمان دهيم به هم ما نشانشان
    آنان که گم شدند سحرها يکي يکي

    آنان که تا سحر به تماشاي يادشان
    قد راست مي‌کنند پدرها يکي يکي
    شعر قشنگيه نه؟؟

    عالي بود و بي نظير با تمام وجود درك كردم متن زيبائي بود

    ممنونم

    عجب