• وبلاگ : كلك بهار
  • يادداشت : داستاني آشنا
  • نظرات : 1 خصوصي ، 1 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام ...........
    حالا هم که اين بيچاره ها با دلسوزي تمام به صحنه آمده اند شما هي چوب لاي چرخشان بکنيد !
    اين شعر را از وبلاگ ناظم سرا تقديمتان مي کنم ....

    شاعر:سيدحسين موسوي

    بره ره زاده ؛ خرزوخان منم من

    که عقل کل اين سامان منم من

    نخود رفع بلاي قحط نان است

    سخنران بلا گردان منم من

    ***

    شعار دست اول ميدهم من

    چه غم گر بي نماز وگمرهم من

    شدم دکتر بدون درس و مدرک

    قبول ِ نمره ي زير دهم من

    ***

    خدا داند که من از حزب بادم

    شده پاتوق بيکاران ستادم

    زماني سبزم و گه آبي ام ، چون

    که در علم سياست بيسوادم

    ***

    رياست در درونم کرده ريشه

    خراب خدمتِ خلقم هميشه

    مقام و پول اگر خواهي عزيزم

    بچسبان عکس من را پشت شيشه

    ***

    شدي گر ذله از دست گراني

    چو خواهي بنزين پنجاه توماني

    به من کن هديه تک راي طلا را

    نماينده ببين شوخ و ماماني

    ***

    صلواتي کنم تلفن و گازت

    فداي آن شناسنامه نازت

    کنم نذري يقينا آب و برقت

    برآورده شود با من نيازت

    ***

    برنج و گوشت و ليمو مفت گردد

    لباس و کفش و آلو مفت گردد

    بشارت صاحبان کله ي طاس

    که کاشت مو از اين رو مفت گردد

    ****

    ببين بي ريش و با ريش عکس دارم

    گهي مداح و گه مطرب تبارم

    من از بيکاري و درد جوانان

    خدا داند که روز خوابي ندارم

    ***

    خوشا آنانکه که پارتي يارشان بي

    دلار و سکه کارو بارشان بي

    خوشا آنان که از گردن کلفتي

    گذر از کوي قانون عارشان بي

    ***

    دلار افشان و خندان آمدم من

    زماني مومن و گه مرتدم من

    چو بيت المال ارث جدّ من بود

    نگو پس جيب مردم را زدم من

    ***

    خوش آن روزي شود مجلس سرايم

    به پا بوس شما من با سر- آيم

    که مفقودالاثر باشم چهار سال

    زمان راي گيري از سر آيم

    ***

    ستادم داده پول و وعده و شام

    که گيرد از بهارستان دلم کام

    برنده گر شود نام من اعلام

    ديرام رام رام ، ديرام رام رام ، ديرام رام