• وبلاگ : كلك بهار
  • يادداشت : اولين ها
  • نظرات : 2 خصوصي ، 2 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    اولين روزي که به دانشگاه رفتم

    اولين شبي که تو خوابگاه موندم

    اولين باري که هم اتاقي هام رو ديدم

    اوليبن مرتبه اي که همسر آينده ام رو ديدم

    اولين روزي که به مدرسه رفتم

    اولين روزي که تو را ديدم

    اين کمترين اولين هاي من بودم واين جالبترين پستت

    پاسخ

    سلام... اولين روزي كه همديگر را ديديم با همكاران هم رشته مون مي رفتيم اردوي علمي ... يادته ؟ ممنونم كه ياد آوري كردي ...
    درود بر شما :
    از اين همه دقت و احساس شما لذت بردم . واقعا كه چقدر مي تواند ديد ها متفاوت باشد . شما درست مي گوييد . هيچ يك از اين ها به كارم نيامد . ومن اگر از مدرسه نوشتم تنها از نفس مدرسه و شايد از مدرسه آن گونه كه بايد باشد ياد كرده ام . اما خدايي اش را بخواهيد مدرسه و يادآوري آن لذت هايي خاصي را در دل ها بيدار مي كند .
    "هميشه براي پاك كردن اشتباهات هزينه ي بيشتري بايد پرداخت "
    آفرين بر شما و اين همه ظرافت در بينش .